در خوابهایم کسی هست
در خوابهایم کسی هست
در رازهایم کسی هست
در گریههایم کسی هست
کسی که همیشه هست و نیست
چون فرشتهای در برف که رخ نمینماید
من او را حس میکنم
در شعرهایی که مینویسم
در عطرهایی که میبویم
در اشکها و لبخندها
نجوای نرم او را میشنوم
با من گام بر میدارد
با من میخواند
او سایه من است
یا من سایه او!
در ذهنم میکشم
و در قلبم شراره میکشد
من او را دوست دارم
من او را دوست دارم
و هر بار در رویا میبوسمش
گویی بادهای چهار فصل به صورتم میخورند
نرگس رضایی
نظرات
ارسال یک نظر