این نبرد آخرین من است



فریاد نمی‌زنم 

سکوت می‌کنم 

و زانو می‌زنم 

در برابر شب

من خسته‌ام 

و جنگ تمام نمی‌شود 

معجزه‌ای در کار نیست 

مرا خواهند کشت

نه یک بار نه با یک گلوله 

مرا خواهند کشت

هزار بار با هزار زخم 

این نبرد من نبود 

زخم‌هایم عفونت کرده‌اند 

رویاهایم در ذهنم یخ زده‌اند 

بی هیچ قصه‌ای 

بی هیچ رویایی 

ذوب شده‌ام

در گذار مجهول زمان 

و شک می‌کنم 

به خون سردی که 

زیر پوستم می‌دود 

به مادرم دروغ می‌گویم 

که هنوز ایستاده‌ام 

که هنوز صورتم زیباست

او نمی‌داند جنگ بی‌رحم است

و دشمن شرم نمی‌شناسد 

او آرزوهای زیبایی برای من داشت 

و هر روز برایم دعا می‌کرد

این عادلانه نیست

یک زن و یک لشکر

من زخمی‌ام 

و در ذهنم فرو ریخته‌ام

در جنگ، رویا نیست

عشق نیست

پیروزی نیست

هر جنگی که آغاز می‌شود 

فقط یک پیام دارد

زانو بزن 

و غرورت را به باد بده

فریاد نمی‌زنم

زانو می‌زنم 

و در خود فرو می‌ریزم 


نرگس رضایی

۱ فوریه ۲۰۲۵

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

در خواب‌هایم کسی هست

این انتخاب من نبود تو را در سایه دوست بدارم