تو ای سرباز زیبارو که ایستاده‌ای به جنگ

 

 

تو ای سرباز زیبارو که رو در رو، چشم در چشم

ایستاده‌ای به جنگ چون دلاور شرق

برایم بنویس تفنگ‌ها برای کدام گل سرخ 

شلیک می‌شوند؟

آنجا زندگی چه رنگی دارد؟

برایم بنویس فرشته‌ای به تماشای ماه می‌نشیند؟

کسی برای زمین لالایی می‌خواند؟

برایم بنویس چند پروانه دیگر به خاک افتاد

چند خانه دیگر به خاکستر نشست

چند بوسه پژمرد؟

چند بهار دیگر گذشت و تو هنوز برنگشته‌ای

آخرین بار تو را در بهاری سبز بدرود گفتم

بر تو چه می‌گذرد؟

امروز که برف گیسوانم را سپید می‌کند

تو را در خواب‌هایم دیده‌ام

روی شانه‌های نقره‌ای ماه خفته بودی

تو را در خواب‌هایم بوسیده‌ام 

به زلال روشن یک قطعه نور

وقتی باران آخرین اشکش را 

بر شهر پیشکش می‌کند

تو ای سرباز زیبارو که ایستاده‌ای به جنگ

برایم از رازهایت بنویس

ستاره‌هایی که نشان گذاشتیم و گم شد

این نبرد آخرین ماست

تو برای خانه می‌جنگی

و من برای رویاهایمان

فاصله دور و نبرد بی پایان

بهشت رویای ما نبود

باید گفته بودم 

که قلب من اینهمه را تاب نخواهد آورد

مراقب رویاهایت باش

زمان به عقب بر نمی‌گردد

برایت پیراهنی از دعا دوخته‌ام

تا تو را حفظ کند از تمام گلوله‌ها و سایه‌هایی که

نشانه رفته‌اند آخرین سنگر تنهایی‌ات را

خوب من گلوله‌ها تدبیر نمی‌دانند

در اضمحلال هر گلبوته و نوری

دست پنهان اهریمنی نهفته است

مراقب رویاهایت باش

دیر زمانی گذشته است

از آخرین کلام که با ماه گفتی

آسمان سنگ صبور مردان نیست

با من از زخم‌هایت بگو

آرزوهایی که داشتی و دور می‌نمود

من و تو زخمی یک اهریمنیم

تو برای خانه می‌جنگی 

و من برای رویاهایمان

تو ای سرباز زیبارو که ایستاده‌ای به جنگ

نبرد ما ابدی است

 

نرگس رضایی

۲۶ نوامبر ۲۰۱۹

 

از کتابم: او راز سرخ من است

 

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

در خواب‌هایم کسی هست

این انتخاب من نبود تو را در سایه دوست بدارم

این نبرد آخرین من است