تو ای سرباز زیبارو که ایستادهای به جنگ
تو ای سرباز زیبارو که رو در رو، چشم در چشم ایستاده ای به جنگ چون دلاور شرق برایم بنویس تفنگها برای کدام گل سرخ شلیک میشوند؟ آنجا زندگی چه رنگی دارد؟ برایم بنویس فرشتهای به تماشای ماه مینشیند؟ کسی برای زمین لالایی میخواند؟ برایم بنویس چند پروانه دیگر به خاک افتاد چند خانه دیگر به خاکستر نشست چند بوسه پژمرد؟ چند بهار دیگر گذشت و تو هنوز برنگشتهای آخر ین بار تو را در بهاری سبز بدرود گفتم بر تو چه میگذرد؟ امروز که برف گیسوانم را سپید میکند تو را در خوابهایم دیدهام روی شانههای نقرهای ماه خفته بودی تو را در خوابهایم بوسیدهام به زلال روشن یک قطعه نور وقتی باران آخرین اشکش را بر شهر پیشکش میکند تو ای سرباز زیبارو که ایستادهای به جنگ برایم از رازهایت بنویس ستاره هایی که نشان گ ذاشتیم و گم شد این نبرد آخرین ماست تو برای خانه میجنگی و من برای رویاهایمان فاصله دور و نبرد بی پایان بهشت رویای ما نبود باید گفته بودم که قلب من اینهمه را تا...